روزی سگی برای خوردن آب به لب جوی آبی رفت. کنار جوی استخوانی دید و آن را با دهان برداشت. در همان لحظه تصویر خود را در آب دید که سگ دیگری استخوان در دهانش است. از روی طمع برای گرفتن استخوان آن سگ دهانش را باز کرد اما بمحض باز کردن دهان ، همان استخوان را نیز از دست داد.
جواب همینه لطفا تاج با سپاس